کد مطلب:193873 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:282

معنای وقار و سکینه
«وقار» متعلق به ظاهر آدمی است و «سكینه» مربوط به باطن و درون اوست. به كسی كه در هنگام غذا خوردن، گفت و گو، راه رفتن، گوش دادن، نگاه كردن و... آرامش و طمأنینه داشته باشد و می گویند شخص باوقاری است. پس مورد استفاده ی وقار اعضا و جوارح است.

اما آرامش و قرار دل را سكینه می گویند، و در واقع سكینه، وقار و آرامش دل است. لفظ سكینه از ماده ی سكون است و سكون بیشتر برای دل است تا برای ظاهر و بدن. به عبارت دیگر سكون با ظاهر تناسب ندارد؛ چرا كه بنا نیست ظاهر انسان آرام باشد. ظاهر انسان به طور مرتب در جنب و جوش است. اما دل حكم وزنه ی سنگینی را دارد كه نباید تكان بخورد و پیش آمدهای سخت و ناگوار آن را بلرزاند. سكینه مكمل وقار است و این دو را باید با همدیگر داشت. انسان برای حفظ آبروی خویش سعی می كند وقار داشته باشد. وقتی وقار ظاهری پیدا كرد باید سعی كند در دلش هم آرامش و وقار حاكم گردد كه



[ صفحه 16]



این همان «سكینه» است. اگر انسان نتواند دلش را تحت تصرف خود در آورد، وقار ظاهری اش را نیز از دست خواهد داد. از طرف دیگر اگر وقار ظاهری نباشد، سكینه ی دل نیز وجود نخواهد داشت. پس این دو در یكدیگر تأثیر و تأثر دارند و نباید از هیچ كدام آنها غافل ماند. روایتی از حضرت امیر علیه السلام نقل شده است كه می فرمایند:

«ما أضمر أحدكم شیئا الا و أظهره الله علی صفحات وجهه و فلتات لسانه [1] ؛ هیچ كس چیزی را در دل نهان نمی كند مگر آن كه در سخنان بی تأملش یا در چهره اش ظاهر می گردد.»

اگر انسان نتواند مهار دل خود را به دست گیرد سرانجام تأثیرات آن ظاهر می شود و همه از آن باخبر می شوند. حتی آنهایی كه قوی النفس و با اراده هستند نیز در نهایت درونشان آشكار می گردد، اما دیرتر از دیگران.

«علیكم» اسم فعل و به معنای «الزموا» است. اما در این جا از شیعیان می خواهند كه در ظاهر و باطن خود آرامش داشته باشند و البته به كار بستن این دستورها تمرین و جدیت می خواهد و در هر كاری تمرین لازم است.

پس كسی كه می خواهد درون و بیرون خود را به صفت آرامش و وقار بیاراید باید بسیار تمرین كند و تلاش و استقامت فراوانی به خرج دهد.


[1] بحارالأنوار، ج 65، ص 316.